به گروه اینترنتی جذاب و پر از تفریحات جالب استقلال آبی خوش آمدید. از آرشیو ما در پایین صفحه نیز دیدن کنید

Saturday, March 14, 2009

* EsteghlalBlue * اینم بد نیست

اینم بد نیست:

 

کارو بارمو تعطیل کرده بودم و قرار مدارمو کنسل. با همه ی اینها 10 دقیقه از بازی گذشته بود که رسیدم خونه ی بچه ها, سرِ قرار.  فی الفور نشستم پای جعبه ی جادویی که نه تخته ی جادویی!

هنوز صفر-صفر بود. گفتم ؛ اینم بد نیست. خودش برد حساب میشه , مساوی توی جده.

یه ذره که گذشت, گفتم؛ ای بابا , چرا این استقلال مثل استقلال نیست امشب ؟...آرش کجاست, پس؟؟... آرومتر که شدم, گفتم, اینم بد نیست. یک امتیازم غنیمته توی این گیر ودار.

وقتی عربهای آفتاب سوخته, دو سه تا چشمه پیاده کردند روی دروازمون, گفتم, خیالی نیست که..., بذار پاتون برسه تهرون, نشونتون میدیم نشونیِ خونتونو..... توی این حال و هوا نیمه ی اول گذشت. یه ذره که فکر کردم, با خودم گفتم, اینم بد نیست. بد نیست که نه, یعنی خوبه. کم تیمی نیستن این عربا.

نیمه ی دوم شروع شد. باز شوت میزدند این عربا. سوراخ رو پیدا کرده بودند انگار, ولی کج میدیدن این سوراخ رو...توپ عربها که میرفت بیرون, به خودم گفتم, مساوی هم انگاری بد نیست.

آرش که داشت بند کفشاشو میبست, یه چیزی راه رفت زیر پوستم, انگار... آرش که گرم میکرد, دلم گرم شد, یه ذره.

اما, آمپرم رفت بالا, اونجا که تابلو رفت بالا!!... گفتم؛ آخه چرا مجتبی؟؟ باز گفتم؛ اینم بد نیست... ولی مگسی شدم وقتی دیدم مجتبی راه میره و غمیش میاد جلوی چشم عربا!!

آرش که گل زد, گفتم؛ دیدی گفتم!..... بد نیست که نه, خوبــه, نه بابا, عالیـه!!

 توی حال خودم نبودم ,زرت و زرت نگاه میکردم به ساعت. به خودم گفتم؛ یعنی الان توی جده ساعت چنده؟؟!! بعد دوباره خودم گفتم؛ آخه چه ربطی داره به شقیقه. از اون اول بازی هرچی گفته بودم به خودم گفته بودم. آخه قرارمون این بود که موقع بازی هیچکس حرف نزنه و کارشناسی نکنه, اونشب.

خلاصه, توی بگو مگو با خودم بودم که دیدم, شکوری وایساده لبِ خط. هادی رو که دیدم یادِ علیزاده افتادم یهو.... انگاری یخ زدم...یه ذره که گذشت, یخم وا شد انگار..گفتم, اینم بد نیست, یعنی شاید بد نباشه.... توی دربی, اتفاقی بود اون اتفاق!! ..این دفعه , یقین, حواسشون جمعه امیر و بچه ها... به خودم که اومدم , دیدم عربها توسل جسته اند به سیستم پر بازدهِ ( علی اصغری) ... چپ و راست فیل هوا میکردند توی 18 قدم, لا کردارها!

یه لحظه بچه ها کپ کردند, مثل خیلی وقتای دیگه. توپ که چسبید به تور, گرم شدم, داغ کردم, ولرم شدم.... یه ذره که ولرمتر شدم, گفتم, به نظرم اینم بد نیست. حالا خوبه وا ندادیم توی این وا نفسا!.. تازه شدیم مثل اول بازی.. مساوی تویِ جده یعنی بردِ ما!... صدای عربا بدجوری سوهان میکشید روی مخم...

یه نگاه کردم به ساعت. یه نگاه کردم به تلویزیون, که یهو دیدم یارو از پشت 18 قدم, گذاشت توی دروازه. سرم گیج رفت, دهنم خشکید, نفسم بند اومد... حالا میفهمیدم عربا چی کشیدند وقتی اونسال همینجوری بردیمشون توی آزادی...

نگاه کردم به وحید. چمباتمه زده بود توی 6 قدم. انگشتشو گاز میگرفت و یه چیزی میگفت اونجا. .. انگاری میگفت, ( عجب خر شوته این یارو!!!)... بیشتر که دقت کردم, انگاری به یارو میگفت؛( به جای شوت 20-30 متری, بیا پنالتی بزن اگه مردی!!!)

خلاصه که بد رقم بود آمارمون.... یه ذره که گذشت, خواستم به خودم بگم که ( اینم بد ....) که تلفن زنگ زد و توفیق اجباری دست داد و رفتم دنبال کاروبار و قرار و مدار. گفتم؛ خدا حافظ... اینو به خودم نگفتم, به بقیه گفتم...

بعد شنیدم که امیر گیر داده به ژاپونیه توی کنفرانس. آخه یکی نیست بگه, امیرجان, امیر خان, جناب ژنرال, داداش من, قربونِ اون قد و بالات برم, گیریم که این یارو , 2-3 تا نیمچه خطا ندید, بواسطه ی چشمای تنگِ بادومیش! ... ولی این رسم لوطی گری نیست که بشکنی توی سرش , تمومِ کاسه کوزه ها رو.

داداشِ من, برو ( خدارو شاکر باش)  که اونشب, ( محمد نور) , بد رقم, نور بالا میزد تویِ اون بلبشو, وگرنه الان به جای تعویضهای طلاییت باید یه چیز دیگه رو ماست مالی میکردی... این نیز بگذرد,... کاری نداره, داور رو حواله بده به حضرت عباس, هوادار رو حواله بده به چارشنبه سوری. اینم بد نیست.   

 دلـــتا




__._,_.___


http://groups.yahoo.com/group/EsteghlalBlue

http://groups.yahoo.com/group/IranSoccer

http://groups.yahoo.com/group/Marshal-Modern-Group

http://www.iransoccer.ir

http://www.IRANSoccer.Ir




Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

No comments:

Blog Archive