"خانه از پاي بست ويران است.... خواجه در بند نقش ايوان است"
ديروز روز عجيب و منحصر به فردي در ورزش اين مرز و بوم بود. روز عبرت، روز درس، روز چيرگي دانش بر ادعا و روز سقوط تشت رسوايي ورزش اين اين مملكت و روز عريان شدن واقعيت ها. لابد مي پرسيد اينها كه گفتي يعني چه؟ حوصله كنيد و تا پايان مطلب پيگير باشيد تا عرض كنم.
1- روز فرو ريزي منم: ديروز روز عبرت و درس آموزي براي امير قلعه نويي بود تا بداند كه بزرگان در رفتار بزرگ مي شوند و در رفتار خوار مي شوند و آنانكه با يك كشمش گرمي و با يك مويز سرديشان مي شود از چه قماش مردماني هستند. او بايد ديروز ياد آن روز كذايي كه در كرمان مشت خود رادر مقابل فيروز كريمي (تو بخوان ناصر حجازي) گره كرد و گفت اين منم ، مي افتاد و اين بار گردنش را گرده ميكرد و در شانه هايش فرو مي برد.
2- روز فروريزي پوپوليسم: ديروز روز فروريزي خوش رقصي مديري بود كه با نهايت فروتني (تو بخوان دو دوزه بازي) سوار بر موج پوپوليسم به قطبي تلفن زد كه بيا كه اين همه هوادار خواهان تو اند و ما هم خواهان پيروزي در انتخابات دور بعدي. كارنامه درخشان ورزش اين مملكت در المپيك مهر تاييدي بر اين سياست " كه اگر ميخواهي ويران كني علف را پيش سگان و گوشت را نزد گوسفندان بينداز قضيه حل است" كه كنايه ايست بر اين مطلب كه هركس را خوراكي بايد در شان و منزلتش. و هركس را كاري بايد در خور توانش.
.
3- روز فروريزي كاخ هاي طلايي: ديروز همه به چشم ديدند كه اگر قدري شانس با ابراهيم زاده و صالح ياري كرده بود كاخ ساخته شده توسط هدايتي ها(تو بخوان هم پالگي ها) با اسكناس هايي كه از سفره هزاران كودك روستايي ربوده شده ، چگونه در استاديومي كه ميگويند نيمي از زور پرسپوليس روي سكوهايش آن است درمقابل همين نيمه زورمند بكلي فرو ميريخت اگر چه هم اكنون هم ثابت شده است كه طاقهاي اين كاخ چقدر ضربه پذيرند. و دو شكاف در انزلي و آزادي بر طاق گواه اين حقيقت است.فرار قطبي به جلو نيز حكايت از همين واقعه دارد.
.
4- روز سقوط ورزش قهرماني: ديروز روزجلوه شكوه و زيبايي ورزش در سراسر دنيا روز اختتاميه المپيك بود و چقدر حقيرانه با اين جلوه و شكوه خداحافظي كرديم عليرغم آنكه بيشترين هزينه را بر دوش سفرهاي خالي از نان نهاده بوديم. روزي كه كشتي ورزش اين مملكت با سكانداري يك پيمانكار و ساختمان ساز و نه يك متخصص ورزش به گل نشست. روزي كه اگر همين يك طلاي آن پيرمرد (ساعي) و يك برنز آن دلاور مازني نبود صداي انفجار بغض فرو خفته ميليونها ايراني دنيا را در مي نورديد. و خواهيم ديد كه چه عكس ها كه با ساعي نيندازند و چه ميهماني ها كه برپا نشود تا در هياهوي جشن ها صداي سقوط گم شود.
.
5- روز فرو افتادن تشت رسوايي دكترها و مديران قلابي: ديروز دو دكتر و مهندس كه استادي خود را در شو آف (نمايش هاي رو حوضي) قبلا نيز نمايش داده بودند با سر به قعر حضيض سقوط كردند.آنانكه تنها هنرشان كه همانا نابود كردن دلار هاي نفتي است نشان داده بودند و از آن ميان يكي كه هنوز هم در مانده ايم كه چگونه و در كجا دكتر شد؟ لابد ميگويند همانجا همان دانشگاه آكسفورد آذربايجان ؟!؟!؟! كه ...... آري انگار ديروز ، گاه تحقق اين بيت شيخ شيرازي بود:
" اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست.........عرض خود مي بري و زحمت ما ميداري"
.
6- روز عبرت براي ما: براي ما هواداران هر دو تيم نيز روز عبرت بود كه قهرمان افتاده را پا نزنيم. يادمان بياد كه پريروز هنگام سقوط ناصر و فيروز چه كرديم و چه ها نگفتيم و آنكه قسر در رفته بود مديريت ناتوان و فشل استقلال و مديريت مظلوم پرسپوليس بود كه اولي از مديريت فقط موج سواري و بندبازي را آموخته و روز ياد آوري خاطرات خوش نيم فصل اول مديريت كاشاني بود. و طبعا كسي يادي از استيلي و مرزبان و خليلي نكرد كه چگونه با سكوت و تلاش خود و فرونشاني حاشيه ها تيم پرسپوليس را بر تخت قهرماني نشانده بودند.
.
7- روز پيروزي عمل بر شعار: اگر تمامي پولي را براي ذوب آهن و ملوان صرف شده است را جمع بزنيم شايد بزحمت با رقم قراردادهاي كادر فني پرسپوليس و استقلال برابري كند. ولي آنچه كه مشاهده شد و اگر تمامي بخت هاي ذوب آهن و مس به ثمر مي نشست صدايش تا دورترين نقاط آسيا ميرفت تا تمامي تيم هاي آسيايي بدانند كه نمايندگان اعزامي از ايران جز زنگ تفريحي در جام باشگاههاي آسيا نخواهند بود.
.
8- روز خلف وعده و بي اعتنايي: ديروز اما يك واقعه ديگر هم تاسف بسياري را برانگيخت. هنگام اعلام اسامي بازيكنان منتخب مشاهده شد كه عليرغم قول آقاي علي دايي كه در اردوهاي بعدي علي كريمي را بعد از بخشش فدراسيون (آخر او گناه كرده بود و حرف حق زده بود شايد نمي دانست كه و در ورزش اين مملكت جاي حرف حق نيست و اگر هست فقط حق آقاي دايي است سخن گفتن و ريش لنگري گذاشتن ومو سيخ كردن) قرار بود دعوت كنند با اين بهانه كه او بازي نكرده است كه ديده شود. آيا كسي بازي كردن شماري از انتخاب شدگان را طي اين يكي دو ماه ديده است؟
بخود آييم و بر طبل ناداني و شعار بيش از اين نكوبيم. عينك كبود از پيش چشم برداريم كار به كاردان بسپاريم. بگذاريم نانوا نانش را بپزد و كفاش كفشش را بدوزد كه نانوايان و كفاشان را استادي دانشگاه سزا نيست و استادان دانشگاه را خانه نشيني كه زيبا گفت شيخ اجل: " ملك ويران شود به دو چيز عالم بي عمل و حاكم و بي حلم" و ما هواداران هم از اين همه خوش خيالي و خوشرقصي جنگ هفتادو دو ملت را فرو بنهيم و كارآگاه وار بدنبال آن نباشيم كه مقصر كيست ناصر يا امير و يا فيروز دست برداريم و بدانيم كه:
"خانه از پاي بست ويران است.... خواجه در بند نقش ايوان است"
محسن سليماني آ ل
No comments:
Post a Comment