کم ندیده ایم که در این دیار, بواسطه ی رابطه و مسایلی از این دست, افرادی صاحب جایگاه شوند و بر جای بزرگان تکیه زنند به گزاف. اما اینان باید در زمینه ی تواناییهایشان در آن عرصه, از حداقل ها برخوردار باشند و صدالبته از شخصیتِ لازمه. شکی نیست که بخصوص در عالم فوتبال, تنها نمیتوان تکیه کرد به حمایت بالا دستیها, چرا که لاجرم تکرار میشوند آن افتضاحات تاریخی , نظیر؛ باختِ خفت آور مقابل قطر برای اولین بار,حذف کردنِ تیم پرستاره و پر امیدِ امید,سقوط تیمهایی چون شهرداری تبریز, سایپا, فولاد به دسته ی پایین.... هر چند شاید با کج سلیقگیها و بی تدبیریها, باز هم آزمودگان بخواهند که بیازمایند, بنا بر مصلحت اندیشی به سبکِ خودشان. اما چیزی که به نظرمیرسد, اینست که اینجا تهِ خط است و آخرین ایستگاه برای چهره ی نامتعادل فوتبال ما, که همواره بهره جسته است از حمایت دستگاهها, و تاوانِ این محبتها را پیکره ی نحیف ِ فوتبال و فوتبالیهای ما پرداخته اند همواره. چهره ایکه با تمام سابقه اش و تمام ادعاهایش, هنوز یا بد حرف میزند, یا حرفِ بد میزند. شکی نیست که اگر روند عملکرد نارنجی پوشان به همین شکل پیش برود, و سرمربی کماکان در اندیشه ی فرافکنی باشدو لجن پراکنی, شاید دوباره کارش به کشیک کشیدن در جشنواره ی مطبوعات بیانجامد و پرسه زدن در خیابانِ پاستور! شاید هم به علتِ ضیقِ وقت, ناچار شود, نامه به دست, روان شود به دنبال مرکبِ یار, در سفرهای استانی. حالا او میداند که کوپنش تمام شده است و با این عملکرد, شاید حامیانش نیز نادم شده باشند و پشیمان . شاید در این تایمِ هشت ساله, مجالی بیش از این به او نرسد برای نشستن بر جایِ لایق تر ها. برای او که هیچگاه به تواناییهای فنی و اخلاقیِ اندکش واقف نبوده, و گرفتار بوده است در چنبره ی حسادت, بسیار سخت است و دشوار تا نظاره گر باشد عملکرد شایستگان را. او میداند که دارد محو میشود بر اساسِ یک فرمولِ تکراری و تاریخی, و بر نمیتابد این واقعیتِ محض و مسلم را. او میداند که چه طعمی دارد, در بحبوحه ی بیکاری, دست و پا زدن و مصاحبه کردن و ناروا گفتن در رسانه ها , در سراب و آرزویِ میز و صندلی و نیمکت. و برای چهره ای حسادت پیشه و کم توان, چه دشوار است تلاش برای رسیدن به کرسیهای مجلس و ریاست سازمان و فدراسیون. شاید اینجا تهِ خط باشد و ایستگاهِ آخر. (دلتا) |
No comments:
Post a Comment