مقاله زیر زندگی فوتبالی قلعه نویی و به خصوص باند بازی های ایشون به نقل از پارس فوتبال هست، راست یا دروغ بودن کلیه مطالبش به گردن خودشون، اما به نظر نمیاد همه ش دروغ باشه .... به هر حال خوندنش خالی از لطف نیست..!
------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- ---- پسر دوم خانواده یی در خانی آباد اردشیر بود؛ 1342. برایش شناسنامه گرفتند؛ «اردشیر قلعه نویی معروف به امیر ، فرزند محمد، تاریخ تولد؛ 1342، ش ش 4431» خانواده یی پرجمعیت یعنی 7 خواهر و برادر به علاوه پدر و مادر، جمعاً 9 نفر.پدرش یک «ولوو» داشت و با آن کار می کرد و خرج زندگی خانواده پرجمعیت اش را تامین می کرد اما روزهای تقریباً عادی خیلی دوام پیدا نکرد. اردشیر 7 ساله بود که خبر دادند پدرش فوت کرده. از سیزده سالگی شروع کرد به کارکردن. روزی 50 تومان حقوق می گرفت. در کنارش فوتبال را نباید فراموش کرد. اردشیر لارودی و ابوطالب اولین کسانی بودند که او را برای تیم های پایه یی راه آهن انتخاب کردند و بعد ناصر ابراهیمی، نخ را گرفت و او را به تیم بزرگسالان راه آهن برد. او در سال 1360 به تیم ملی جوانان دعوت شد که نمایش قابل قبولی هم از خود ارائه کرد اما چند ماه بعد، قسمت یک طور دیگر به حمایت از او برآمد. ناصر ابراهیمی در اسفند 1360 از راه آهن به شاهین رفت. ابراهیمی از میان تمام بازیکنان نخبه یی که در راه آهن داشت تنها امیر قلعه نویی را به شاهین برد. شاهین ملی پوشان زیادی در آن روزها داشت، نادر فریادشیران، دینورزاده، نصرالله عبداللهی، صادقی، حمید مجدتیموری و علی حیدری از این جمع بودند. سال اول و دوم فعالیت ابراهیمی در شاهین پرتنش بود. او سال 63 شاهین را رها کرد و رفت و جای خود را برای مدت کوتاهی به محراب شاهرخی سپرد. او نیز بعد از چند ماه جای خود را به نصرالله عبداللهی داد. در این سال ها شاهین جوان شده بود. پس از خداحافظی صادقی و رفتن دینورزاده، اردشیر 22 ساله به عنوان کاپیتان تیم انتخاب شد.او اواسط لیگ سال 66 پس از پیروزی2 بر صفر برابر پرسپولیس، شاهین را ترک کرد و به السد قطر رفت. حرکت به سمت استقلال زمستان 1367 او به تهران بازگشت و این بار آدرس باشگاه استقلال در دستش بود. پای میز قرارداد نشست و با رقمی حدود 150 هزار تومان پیراهن آبی را بر تن کرد. اولین بازی اردشیر به عنوان بازیکن استقلال در تاریخ 19/12/1367 مقابل پرسپولیس رقم خورد. این بازی که در مرحله یک چهارم نهایی جام حذفی برگزار می شد به پنالتی کشیده شد و امیر پنالتی اش را از دست داد. در تیم آن روز استقلال به جز قلعه نویی، یکه، اردستانی و شکورزاده دیگر نفراتی بودند که سابقه بازی در شاهین را داشتند. اما این بازیکن خلاق تا پایان دوره بازیگری اش تنها 19 بازی ملی را در کارنامه ثبت کرد که اتفاقاً 18 بازی آن در سن 30 سالگی به بعد رخ داد. امیر اولین بار توسط ناصر ابراهیمی در سال 1364 به تیم ملی «ب» دعوت شد. او در اردیبهشت ماه سال 1365 همراه تیم ملی به چین سفر کرد و اولین بار پیراهن تیم ملی الف را بر تن کرد اما تا سال 1372 هیچ گاه مجدداً به تیم ملی فراخوانده نشد یعنی 21/6/1372 دیدار ایران - بوسنی هرزگوین که با سرمربیگری علی پروین انجام شد. در کارنامه قلعه نویی تنها یک گل زده آن هم به کویت دیده می شود. در سالار دره چه گذشت او در سال 1368 دچار مصدومیت شدیدی شد. قلعه نویی دو مرتبه مصدومیت جدی را تجربه کرد که یک بار آن در سال 1373 بود؛ «اولین باری که او را دیدم سال 1368 بود. نازی آباد، کوچه اشرف، پلاک 3، یک خانه 40-30 متری.. زانوی امیر ایراد داشت و من به منزلشان رفتم تا حالش را بپرسم.» کاظم اولیایی آن روزها به عنوان مدیر ورزشی باشگاه منصوب شده بود. اواخر سال 1369 و اوایل 1370، استقلال خود را آماده حضور در رقابت های جام باشگاه های آسیا می کرد؛ «قرار بود برای بازی ها برویم بنگلادش، تصمیم گرفتیم پیش از سفر اردویی در یکی از نقاط ایران برگزار کنیم که به لحاظ شرایط آب و هوایی نزدیک به بنگلادش باشد.» به این ترتیب سالاردره مازندران برای برپایی اردو انتخاب شد. اردوی 20 روزه استقلالی ها در سالاردره بدون حاشیه نبود و اتفاقاً، امیرقلعه نویی در بطن وقایع اردو قرار داشت. صادق ورمزیار آن روزها را چنین به یاد می آورد؛ «شاهرخ مجدداً از پرسپولیس به استقلال بازگشته بود. او قاعدتاً کاپیتان تیم می شد اما چنگیز و قلعه نویی معتقد بودند او تعصب استقلالی ندارد و نباید کاپیتان شود.» دسته بندی آغاز شد. قلعه نویی با چنگیز ارتباط بیشتری داشت. این دو در همان موقع شرکت واردات و صادراتی را با مشارکت همدیگر تاسیس کرده بودند؛ «بله، محل شرکت شان هم در خیابان طالقانی بود.» این شراکت یک سال هم دوام نیاورد ولی در دوره اردویی سالاردره موجب تشکیل یک گروه برای گرفتن بازوبند کاپیتانی شد؛ «وقتی شاهرخ حضور داشت به دلیل هم پست بودن، جای امیر تنگ می شد و او را در سایه قرار می داد. البته ما یکی دو روز بعد، از درگیری بین شاهرخ بیانی و امیر قلعه نویی مطلع شدیم..» کاظم اولیایی نیز درگیری های سالاردره را تایید می کند؛ «در آن اردو نفرات اضافی داشتیم که باید حذف می شدند. 4 ، 5 نفر روی لبه تیغ بودند به همین دلیل دسته بندی شد. یادم می آید یک شب تا ساعت 2 بعد از نیمه شب جلسه داشتیم که اگر اقدام به موقع پورحیدری نبود، تیم از هم پاشیده می شد.» نقش سونای زعفرانیه در پیشرفت امیر این مورد آخرین باری نبود که امیر قلعه نویی تیم را به چند دستگی کشید. سال 1372، پس از رفتن نسل قدیم استقلال، نوبت به همدوره یی های ژنرال جدید استقلال رسید که میان خود کاپیتانی را تقسیم کنند؛ «بعد از قهرمانی در جام باشگاه های آسیا، امیر به ایجاد موقعیت برای خودش اقدام کرد. او روابط عمومی خوبی داشت و روحیه نفر اول بودنش در رسیدن به بازوبند کاپیتانی بی تاثیر نبود.» مدیر استقلال رسیدن با بازوبند را ماحصل یک فعالیت با برنامه ریزی عنوان کرد. اما صادق ورمزیار سابقه بیشتری از امیر در استقلال داشت. او از 12 سالگی و در تیم های پایه یی عضو تیم استقلال بود. رفع این مانع برای امیر کار چندان سختی به نظر نمی رسید؛ «او فکر همه جا را کرده بود. می دانست می تواند به راحتی من را از سر راه بردارد. طرح دوستی با من ریخت و با هم خیلی نزدیک شدیم. سال 72 بود. بازوبند کاپیتانی به من رسید اما من جلوی همه آن را به قلعه نویی دادم. دیدم او بزرگتر از من است و در فضای دوستی، درست نیست من بازوبند را ببندم.» در همین دوران یکی از بزرگترین اتفاقات زندگی امیر قلعه نویی به وقوع پیوست. محمدجواد ایروانی، رئیس هیات مدیره باشگاه و قائم مقام وزارت کشاورزی، راه ورود قلعه نویی به نزدیکی اش را باز گذاشت. به اعتقاد برخی از مطلعان، آشنایی و قرابت قلعه نویی با ایروانی در سونای مشهوری در خیابان زعفرانیه اتفاق افتاد؛ «رفاقت ها نقش داشت. سونایی بود که اتفاقاً کاپ قهرمانی ما در جام باشگاه های آسیا در آنجا نگهداری می شد. هنوز هم آن کاپ آنجاست. این سونای مشهور محل دیدارهای کاپیتان تیم با رئیس هیات مدیره بود.» عده یی معتقدند قلعه نویی اخبار تیم را در دیدارهایش با ایروانی در سونا به اطلاع او می رساند. تلاش برای برکناری پورحیدری بدبینی منصور پورحیدری به کاپیتانش هر روز بیشتر می شد، اگرچه او سعی داشت این مساله پنهان بماند. دومین مصدومیت شدید قلعه نویی باعث خانه نشینی و به تبع آن افت او شده تا زمینه برای خداحافظی یا کنار گذاشتن کاپیتان تیم استقلال آماده شد؛ «مصدومیت شدید باعث شد امیر زودتر از دیگر فوتبالیست ها عمر فوتبالش به سر آید. سال 137۵ پورحیدری تصمیم گرفت در دیداری که برابر پرسپولیس داشتیم از او در ترکیب اصلی استفاده نکند، او بلافاصله از موضوع مطلع شد و به من و رئیس هیات مدیره (آقای ایروانی) مراجعه کرد ولی پورحیدری زیر بار نرفت..» پرویز مظلومی دستیار پورحیدری در آن روزها شرح اتفاق را اینگونه تکمیل کرد؛ «آن بازی را یک بر صفر باختیم.. امیر نیمه دوم به زمین فرستاده شد ولی به طور مشخص در خدمت تیم نبود و به اصطلاح داخل زمین راه می رفت.. این مساله به خاطر درگیری دوباره قلعه نویی و شاهرخ بیانی هم بود. او حتی با پورحیدری پرخاشگرانه برخورد کرد.» استقلال بازی های آسیایی را پیش رو داشت. تیم پیر استقلال که در لیگ هم نتایج خوبی نگرفته بود به مرحله نهایی جام برندگان باشگاه های آسیا صعود کرده بود؛ «منصور می گفت تیم برای مسابقات لیگ پیر است. برای فصل آینده باید جوانگرایی کنیم ولی فعلاً به این نفرات احتیاج داریم.» اولیایی اگرچه در برابر این ابهام که قلعه نویی با صحبت هایش با ایروانی و اعضای هیات مدیره، رفتن پورحیدری را تسریع بخشید، سکوت می کند اما پیرامون گفت وگوهایش با هیات مدیره می گوید؛ «به هیات مدیره گفتم منصور بماند. آنها نپذیرفتند. من گفتم استعفا می دهم تا مدیر دیگری او را تغییر دهد.» پرویز مظلومی هم برگ دیگری را به یاد می آورد؛ «ما در جریان کامل اتفاقات بودیم. می دانستیم جلسات هیات مدیره تشکیل می شود ولی فرصت خواستیم که اگر در جام برندگان باشگاه های آسیا نتیجه نگرفتیم برویم. در این میان ما برای انجام یک بازی با پیام مشهد باید به مشهد می رفتیم. آن زمان اغلب سفرهای تیم با اتوبوس انجام می شد ولی امیر بدون اطلاع ما با هواپیما به مشهد رفت. باز هم در آن بازی منصور تصمیم گرفت امیر را از نیمه دوم به ترکیب اضافه کند که البته باز هم در نیمه دوم امیر فقط در میانه زمین راه رفت. پس از پایان بازی باز هم او تیم را همراهی نکرد و با هواپیما به تهران بازگشت. او و ادموند اختر که توسط منصور کنار گذاشته شده بودند کار را تمام کردند.» در چنین روزهایی قلعه نویی تلاش خود را برای تغییر سرمربی به حداکثر رساند. او برای جلب همکاری به همبازیانش رو آورد که اتفاقاً یکی از آنها صادق ورمزیار بود؛ «یک روز پیشنهاد داد که اگر بیایی و با من هماهنگ بشوی ما منصورخان را برمی داریم و دو نفری تیم را اداره می کنیم. ولی من گفتم که منصورخان مثل پدرم می ماند. 12 ،13 ساله بودم که زیر بال و پرم را گرفت. خب او رفت و من هم به خاطر رفاقت این مساله را با کسی در میان نگذاشتم.» در اولین تمرین پس از بازی پیام- استقلال، بازیکنان متوجه اتفاقاتی شدند ولی در پایان زمان تمرین بود که مظلومی و پورحیدری در جریان قرار گرفتند؛ «در حین تمرین دیدیم بین بچه ها پچ پچ می شود. ما خبر نداشتیم که باشگاه منصورخان را تغییر داده. او پس از پایان تمرین به من گفت که به بچه ها بگو فردا تمرین ریکاوری داریم. اولیایی به من نزدیک شد و گفت آقای مظلومی بگذارید فردا استراحت کنند بعد تصمیم بگیریم. این گونه شد که ما هم متوجه تغییرات شدیم.» به این ترتیب منصور پورحیدری برکنار شد و جای خود را به ناصر حجازی داد اما مساله یی که در هاله یی از ابهام باقی مانده است این است که طوماری که گفته می شود با تلاش قلعه نویی در جهت مخالفت با پورحیدری امضا شد، صحت دارد یا خیر، سفر به آلمان آمدن ناصر حجازی هم در بهبود موقعیت قلعه نویی تاثیری نداشت و او بلافاصله باب مخالفت با ناصر حجازی را گشود که تا برکناری حجازی ادامه داشت. قلعه نویی که دیگر، بازنشستگی را پذیرفته بود در پی چاره یی برای رسیدن به صندلی مربیگری استقلال برآمد؛ «20 روز تمام از 8 صبح تا 6 بعدازظهر در دفتر من می نشست و مدام تکرار می کرد که من به حقم در استقلال نرسیدم.» و این آغاز رفاقت نزدیک ابراهیم طالبی و امیر قلعه نویی بود. همین رفاقت بود که به حضور قلعه نویی بر سر تمرینات تیم بایرلورکوزن منتهی شد؛ «روزی که رودی فولر به ایران آمد امیر از من خواست که مدتی به لورکوزن برود و بر سر تمرینات بایر حاضر شود.برایش ویزا گرفتم و او را به آنجا فرستادم. مدتی گذشت و او گفت که دلش برای همسر و فرزندش تنگ شده. من هم برای آنها ویزا گرفتم. وقتی دوره حضور او تمام شد به من گفت می توانی به آقای کریستف دام بگویی یک کاغذ بنویسد که من در این مدت سر تمرینات بایر لورکوزن بوده ام؟ من با جلب نظر «دام»، نامه یی را نوشته و دادم تایپ شد و دام آن را امضا کرد. اینکه می گویند من در کلاس مربیگری بایرلورکوزن شرکت کرده ام صحت ندارد چون باشگاه ها کلاسی برای تدریس مربیگری ندارند.» در این زمان قلعه نویی توسط یکی از دوستانش در پرتیراژترین روزنامه کشور با کرباسچی- شهردار وقت تهران- آشنا شد و به این ترتیب او مدتی به عنوان مشاور شهردار یکی از مناطق تهران مشغول به فعالیت بود. این جمله معروف را بسیاری از قلعه نویی شنیده اند که «من از کرباسچی یاد گرفتم با آدم های بزرگ کار کنم.» با بازگشت قلعه نویی از آلمان فتح الله زاده به او پیشنهاد مدیریت تیم های پایه یی استقلال را داد؛ «جواب داد که نه، می خواهم از بزرگسالان شروع کنم.» به همین دلیل مدیرعامل جدید باشگاه حکم «مشاور مدیرعامل» را به نام او امضا کرد. کودتای سیاه از امیر قلعه نویی خبر چندانی طی این سال ها در مطبوعات ورزشی منتشر نمی شد تا زمانی که بحث برکناری ناصر حجازی به میان آمد. هرچند برکناری ناصر حجازی به تحریک عده یی از درون باشگاه و با جوسازی از روی سکوهای تماشاگران در استادیوم آزادی صورت گرفت اما نمی توان ردی از امیر قلعه نویی در این جریانات یافت. ناصر حجازی برکنار شد و جای خود را دوباره به منصور پورحیدری داد. ابراهیم طالبی نقل قول جالبی از پورحیدری دارد؛ «یک روز از پورحیدری پرسیدم چرا شما از امیر استفاده نمی کنید؟ او جواب داد که هر کسی با امیر کار می کند باید دو پاسبان بگیرد که وقتی برمی گردد پشت سرش کودتا نشده باشد.» در طول این مدت امیر قلعه نویی مربیگری در تیم های برق تهران و کشاورز را تجربه کرد ولی هیچ کدام تجربه چندان خوشایندی برای او به حساب نیامدند. با این حال پس از مدتی، زمان رفتن مجدد پورحیدری از استقلال فرا رسید. فردی که آغاز و پایان دوره بازی قلعه نویی در استقلال در زمان سرمربیگری او اتفاق افتاد. استقلال در اولین دوره برگزاری لیگ برتر در نزدیک ترین حالت ممکن برای رسیدن به جام قهرمانی قرار داشت. استقلال در آخرین دیدار باید در انزلی به مصاف ملوان می رفت که حتی یک تساوی هم حکم قهرمانی را به نام استقلال امضا می کرد. پرویز مظلومی دستیار پورحیدری در آن بازی بود؛ «دو روز پیش از اینکه برویم انزلی در پیست داودیه تمرین می کردیم. «پ» بازیکن بزرگی بود که پس از بازگشت از آلمان به صلاحدید پورحیدری روی نیمکت نشسته و |
No comments:
Post a Comment